یک پاسخ منطقی
احمد شریفی در توییتر خود نوشته است:
یک گدای جوان زنگ خونه رو زد بهش گفتم بیا حیاط رو تمیز کن، چهل هزار تومن بهت میدم، قاطی کرد گفت: من اگه قرار بود کار کنم که نمی اومدم گدایی.
در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
((حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم))
مجموعه غزل ((پیشامد)) از کاظم بهمنی
این کتاب رو اواخر تابستون امسال تهیه کردم...از یکی از فروشگاه های آنلاین خریداری کردم...تو سایت که دیدم بیشتر از اسمش خوشم اومده بود و صرفا از روی کنجکاوی سفارشش دادم...وقتی به دستم رسید نشستم اولین غزلش رو خوندم...واقعا به دلم نشست...انتظارشو نداشتم...بقیه غزل های کتاب نام برده به خوبی غزل ابتدایی بود...خلاصه گفتم به شما هم معرفی کنم بلکه خوشتان بیاید و استفاده کنید...
میتونید در ادامه مطلب اولین غزل این کتاب رو خواننده باشید...
دِیمون براون در مطلب تازه ی خود می گوید: «من در طول زندگی حرفه ای خود، از یک فرد شب بیدار به یک سحرخیز تبدیل شدم. در همین سال های اخیر حتی ساعت ۳ صبح بیدار می شدم تا به امور کارآفرینی و علایق شخصی ام بپردازم. تجربه این این تحول به من ثابت کرد نحوه ی آغاز کردن روز اهمیت زیادی دارد، مخصوصاً اگر برنامه ی کاری تان دست خودتان باشد و از این نظر با محدودیت و یا الزامی مواجه نباشید».
او ادامه می دهد «یکی از بزرگ ترین درس هایی که می توانیم فرا بگیریم این است که یاد بگیریم روز خود را چگونه شروع نکنیم. همین اشتباهات صبحگاهی می توانند روز بدی را برای ما رقم بزنند.
در ادامه ی این مطلب با نارنجی سیر همراه باشید.